موسسه فرهنگی هنری بسته نگار

سایت موسسه فرهنگی هنری بسته‌نگار سپاهان

 

سبک‌های هنری / Art Styles

مکاتب یا سبک‌های هنری را می‌توانیم بر اساس روش‌های متداول بین هنرمندان یک منطقه یا یک دوره‌ی تاریخی مشخص معرفی کنیم. آن‌ها گاهاً نمایانگر تفاوت‌ها و تغییرات فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی در جوامع انسانی‌اند و ممکن است هرکدام به ایده‌ها و تکنیک‌های یک هنرمند یا گروهی از هنرمندان نیز اشاره داشته باشد. سبک نه تنها شیوه‌ی اجرای یک اثر هنری است، بلکه از آن وسیع‌تر، بیان فردیت، شخصیت و هویت هر انسان است.

سبک هنری چیست و چه نقشی در شکل‌گیری هویت هنری دارد؟

رویین پاکباز در دایره‌المعارف هنر، این‌گونه سبک‌های هنری را تعریف می‌کند: «خصلت‌های صوری و ‌ساختاری شاخص و متمایز در یک اثر یا گروهی از آثار هنری که با پیوندها و ارتباطات درونی و اندام‌وار، نشانه‌های بیان یک واحد کامل را عرضه می‌کنند. هرکدام از سبک‌های هنری در اساس خود، نشانی از دوره‌ی تاریخی معین و یا مردمی معین دارد. با این حال، اصطلاحاتی چون «کلاسیک»، «ارگانیک» و «انتزاعی» که غالباً به عنوان سبک به‌کار برده می‌شوند، مشمول این حکم کلی که هر سبک به زمان و مکان معینی بستگی دارد، نیستند.»

سوزان سونتاگ نیز در مقاله‌‌ی درباره‌ی سبک می‌نویسد: «صحبت از سبک‌های هنری یکی از راه‌های صحبت از تمامیت یک اثر هنری است. صحبت از سبک مانند دیگر گفتمان‌های مربوط به تمامیت، باید بر استعاره‌ها استوار باشد و استعاره‌ها گمراه‌کننده‌اند». وی در ادامه اشاره می‌کند: «سبک اصل تصمیم‌گیری در یک اثر هنری است. امضای اراده‌ی هنرمند است و از آن‌جا که انسان قادر به اتخاذ مواضع بی‌شمار است،‌ سبک‌های هنری بی‌شماری نیز برای آثار هنری ممکن و قابل‌تصور است.»

انواع سبک‌های هنری به ترتیب زمان شکل‌گیری

تاریخ هنر مدرن معمولاً براساس جنبش‌های هنری یا همان سبک‌های هنری جهان نقل می‌شود. تحولات این جنبش‌ها همچون رخدادهای گروهی در برابر عموم ظاهر می‌شدند و در مواردی این واقعیت وجود داشت که هنر و محیط آن، با هماهنگی یکدیگر متحول می‌شدند. در ادامه، فهرستی از مکاتب و سبک‌های هنری به‌ترتیب تاریخ جمع‌آوری شده است:

  • هنر صدر مسیحیت / Early Christian Art
  • هنر بیزانس / Byzantine Art
  • هنر رمانسک / Romanesque Art
  • هنر گوتیک / Gothic Art
  • هنر رنسانس / Renaissance Art
  • منریسم / Mannerism
  • هنر باروک / Baroque Art
  • هنر روکوکو / Rococo Art
  • نئوکلاسیسیسم / Neo-classisim
  • رومانتیسیسم / Romanticism
  • رئالیسم / Realism
  • امپرسیونیسم / Impressionism
  • پساامپرسیونیسم / Post-Impressionism
  • آر نوو / Art Nouveau
  • اکسپرسیونیسم / Expressionism
  • فوویسم / Fauvism
  • کوبیسم / Cubism
  • فوتوریسم / Futurism
  • هنر انتزاعی / Abstract Art
  • کنستروکتیویسم / Constructivism
  • دادائیسم / Dadaism
  • سوررئالیسم / Surrealism
  • اکسپرسیونیسم انتزاعی / Abstract Expressionism
  • انتزاع پسا-نقاشانه / Post-painterly Abstraction
  • مینیمالیسم / Minimalism
  • پاپ آرت / Pop
  • Art

سبک هنری صدر مسیحیت / Early Christian Art

در سبک مسیحیت آغازین، هنر از مضامین و شیوه‌های رومی به مسیحی تحول یافت و از عناصر پیشین آزادانه الهام گرفت. سبک‌های کهن‌گرایانه، با تأثیر واقع‌گرایی قدیمی، به تدریج از الگوهای یونانی-رومی فاصله گرفتند. هم‌زمان با آغاز کلیساسازی برای برگزاری مراسم دینی، تزئین کلیساها به امری ضروری تبدیل شد. دیوارهای کلیساها با روایت‌های مذهبی، آموزش و تذهیب، با سبک‌های متنوع هنری آراسته می‌شدند تا پیام دین جدید را منتقل کنند. موزاییک‌ها، به‌عنوان رسانه‌ای اصلی، شاهکارهایی ماندگار خلق کردند. این آثار، که برای دیده‌شدن از فاصله‌های دور طراحی شده بودند، با قطعات بزرگ‌تر و سطوح زبر نور را منعکس و پیام را ساده و قابل‌فهم می‌کردند.

سبک بیزانس / Byzantine Art

 

                                                                                                      تیودورا و ملازمانش، موزاییک کاری

گذار از هنر مسیحیت آغازین به هنر بیزانسی تدریجی و غیرقطعی بود. با شکل‌گیری آیین مسیحی، تفسیر نمادین از واقعیت رواج یافت و سبکی ساده، تزئینی و تقریباً انتزاعی با ریشه‌هایی در هنر خاور نزدیک، بر هنر مسیحی غالب شد. هنر بیزانسی که به مفاهیم فوق بشری و مطلق می‌پرداخت، در برابر طبیعت‌گرایی یونانی-رومی به چکیده‌نگاری روی آورد. موزاییک‌ها، با پس‌زمینه‌های طلایی، رنگ‌های درخشان، فرم‌های دوبعدی و بیان عارفانه، بستری بی‌زمان و پرشکوه برای تجلی ایمان مذهبی فراهم کردند و به یکی از برجسته‌ترین سبک‌های هنری این دوره تبدیل شدند.

سبک رمانسک / Romanesque Art

سبک هنری رومانسک

اصطلاح «رمانسک» به معماری و هنر اروپای غربی در سده‌های یازدهم و دوازدهم اطلاق می‌شود. این سبک که از عناصر رومی الهام گرفته، با وجود تنوعات، به‌راحتی قابل شناسایی است و به‌عنوان نخستین معماری حقیقی قرون وسطی شناخته می‌شود. معماران رمانسک بر روابط هندسی میان اجزای ساختمان تأکید داشتند، برخلاف معماران مسیحیت آغازین که دیوارها را تنها برای تزئین در نظر می‌گرفتند. در این دوران، صومعه‌ها به مراکز دانش تبدیل شدند و با نسخه‌برداری از آثار کلاسیک و ترجمه متون عربی، به توسعه هنر و علم کمک کردند.

هنر گوتیک / Gothic Art

 

                                                                                                               کلیسای جامع آمین فرانسه

سبک معماری و هنر اروپا در سده‌های دوازدهم تا شانزدهم، که از فرانسه آغاز شد را گوتیک می‌نامند. عناصر عمودی، بلندی ساختمان، قوس تیزه‌دار، پشتبند معلق و پنجره‌های شیشه‌ای از جزئیات بارزی هستند که معماری گوتیک را از معماری جسیم و وزین پیشین (هنر رومی) متمایز می‌کنند. در مجسمه‌های گوتیک، وقار کلاسیک و وفاداری به طبیعت بارز است و بیان عاطفی مورد تأکید قرار می‌گیرد. شیشه‌نگاره در پنجره‌ها و تخته‌نگاره برای پشت محراب کلیسا، کمبود رنگ ناشی از کاهش نقاشی‌های دیواری را جبران نمود. توجه به انسان و منظره‌ی طبیعی، کاربست خط‌های پیچان و رنگ‌های درخشان و علاقه به ریزه‌کاری و تزیین از مشخصات هنر تصویری گوتیک است.

هنر رنسانس / Renaissance Art

                                                                                                         شکارچیان در برف، اثر پیتر بروگل

جنبشی فکری و عقلانی که در سده‌ی چهاردهم از ایتالیا سرچشمه گرفت و در سده‌ی شانزدهم به اوج خود رسید. در تاریخ هنر، رنسانس را به مراحل آغازین (۱۳۰۰-۱۴۲۰)، پیشین (۱۴۲۰-۱۵۰۰) و پسین (۱۵۰۰-۱۵۲۷) تقسیم‌بندی می‌کنند. تضعیف قیود فئودالی، توسعه‌ی تجارت بین‌المللی، انباشت سرمایه در بانک و خزانه و کیش شخصیت برخی حاکمان از عوامل مهم پیدایش و پیشرفت رنسانس بود. رنسانس اعتقاد جدید به توانایی انسان را آشکار ساخت و در این زمینه از آثار متفکران و هنرمندان باستان، الهام می‌گرفت. جامعه‌ی رنسانس علاوه‌بر ستایش الهام هنری، مفهوم انسان «جامع» به معنای چیره‌دست در همه‌ی هنرها چه آثار کلاسیک و چه علم و مهندسی، را به عنوان کمال مطلوب خود پذیرفت.

نقاشان و پیکرتراشان رنسانس مانند جوتو، مازاتچو، دوناتلو، داوینچی، رافائل و میکلانژ، زبان بصری تازه‌ای را بنیاد نهادند که در آن، علاوه‌بر توجه به پیکر و کنش انسانی، تمرکز بر کالبدشناسی و تکمیل قواعد پرسپکتیو نیز مدنظر قرار داده می‌شد. اسلوب رنگ روغنی جای تمپرا را گرفت و لعابرنگ‌کاری، تجسم گرمی و طراوت پوست و گوشت در نقاشی را امکان‌پذیر کرد، فضای تصویر را ژرف‌تر و سایه‌پردازی را متنوع نمود. استفاده از بوم پارچه‌ای نیز جایگزین بوم تخته‌ای شد. در تحول رنسانس می‌توان روندی صعودی از طبیعت‌گرایی به سوی کلاسیک‌گرایی را بازشناخت. هنرمندان رنسانس از طریق تقلید صور طبیعی و گردآوری و تلفیق عناصر زیبای آن به تدریج قالب «کلاسیک» خاص زمان خود را ساختند. در واقع، رنسانس در جریان بازشناسی هنر کلاسیک باستان تفسیری تازه از اصول کلاسیکی ارائه کرد که یک الگوی آرمانی جدید را پدید آورد.

منریسم / Mannerism

                                                                                                       شام واپسین، اثر لیوناردو داوینچی

شیوه‌گرایی یا منریسم، در معنای عام، به کاربست تصنعی، افراطی و تظاهرآمیز شگردهای هرکدام از سبک‌های هنری اشاره دارد اما دلالت خاص آن به نقاشی، مجسمه‌سازی و معماری ایتالیایی در فاصله‌ی زمانی بین دوران اوج رنسانس تا باروک محدود می‌شود. نقاشی منریست، تحت تأثیر آثار متأخر میکلانژ، ترکیب‌بندی نااستوار، کژنمایی‌های بیان‌گر و حالت‌های عاطفی پیکرهای دیوارنگاره‌ی داوری واپسین، سرمشقی برای تفسیر جدیدی از اصول طبیعت‌گرایی یافتند. شگردهای خاص نقاشان منریست، مانند درازنمایی پیکرها، حرکت‌های پرپیچ‌وتاب، اختلاف تناسب‌ها، شلوغی، عدم تقارن در ترکیب‌بندی و رنگ‌های ناملایم، کاملاً با منطق زیبایی‌شناسی رنسانس در تضاد بود. از این رو، هنرمند قرن هفدهم، منریست‌ها را با دید تحقیر می‌نگریست اما هنرمند قرن بیستم، دوران منریسم را سرآغاز وقوف هنرمند غربی بر شخصیت، قدرت و مهارت فنی خویش دانست.

هنر باروک / Baroque Art

در تاریخ هنر، باروک معرف سبکی است که در دوره‌ی میان منریسم و روکوکو (از اواخر سده‌ی شانزدهم تا اوایل سده‌ی هجدهم) در اروپا رایج بود. مشخصه‌ی سبک باروک را می‌توان چنین خلاصه کرد: تعادل از طریق هماهنگی اجزا در تابعیت از کل. پس هنر باروک با هنر رنسانس پیشرفته متمایز است زیرا کمال مطلوب هنر اوج رنسانس، برقراری تعادل میان اجزایی است که هرکدام به‌تنهایی نیز از کمال برخوردارند. با این حال، باروک با رنسانس پیشرفته وجوه اشتراک بیشتری دارد تا منریسم و روکوکو. یک اثر هنری باروک فقط از وحدت صوری برخوردار نیست؛ بلکه همچون یک اثر تئاتری با حضور مخاطب کامل می‌شود. بازنمایی باروک با مشاهده‌ی طبیعت و وفاداری به واقعیت همراه است. این حالت جلب‌کننده‌ی آثار باروک از محاسبه‌ی روشنایی و تاریکی، پر و خالی، عناصر مورب و منحنی و نقض قوائد ژرف‌نمایی حاصل می‌شد و خصلتی «نقاشانه» به سبک باروک می‌داد که آن را از روش خط‌پردازانه منریسم و روکوکو متمایز می‌کرد.

هنر روکوکو / Rococo Art

 

                                                                                                                        اثری از آنتوان واتو

واژه‌ی روکوکو از واژه‌ی فرانسوی «روکای» به معنای «سنگ‌ریزه» گرفته شده است. روکوکو، اصولاً سبکی مختص فضای داخلی است و نقاشی، پیکرتراشی و معماری در اینجا به‌صورت یک مجموعه درمی‌آیند. پیچک‌های پر انحنا و گل و گیاهان با شکل‌های صدف‌گونه‌ی درهم می‌آمیزند و منظره‌ای از طبیعت آزاد و رشدیابنده پدید می‌آورند و به بیننده تلقین می‌کنند که اتاق روکوکو همواره برای برگزاری یک جشن، آراسته و آماده است.

نئوکلاسیسیسم / Neo-classisim

سبک نئوکلاسیک مانند بسیاری از سبک‌های هنری دیگر در فرانسه، کانون رسمی هنر در اروپا از قرن هفدهم،‌ به وجود آمد. این سبک به کشش مجددی به گذشته‌ی کلاسیک و نیز تصور رومانتیک از مکان‌های دور شد. هنرمند اصلی نئوکلاسیسیم، نقاشی بود به نام ژاک لویی داوید که وضوح و جزئیات واقع‌گرایانه‌ی آثارش حتی از عکاسی پیشی می‌گیرد. همچنین، آثارش به شدت حکایت از تمایل به ماهیت دوبعدی یا سطح نقاشی دارند که در قرن‌های بعد اهمیت فراوانی یافت. به عقیده‌ی او، این سبک «تقلید از طبیعت در زیباترین و کامل‌ترین شکلش» به‌شمار می‌آمد.

رومانتیسیسم / Romanticism

                                                                                              آتش گرفتن مجالس لردها و عوام، ویلیام ترنر

برخلاف نئوکلاسیک‌ها که از تکنیک سطح سیقلی و براق به‌جا مانده از رنسانس استفاده می‌کردند، رومانتیک‌ها میل به استفاده از فام‌های درخشان، بافت‌های برجسته و ترکیب‌بندی‌های غیرمتقارن داشتند. آن‌ها به‌جای انتخاب موضوعات، فرم و مواد را در مرکز توجه قرار می‌دادند، رویکردی که در سراسر قرن بیستم حکم‌فرما بود. رومانتیسیسم موجب آزادی هنرمندان خلاق در بیان ایده‌هایشان به روش‌های غالباً غیرسنتی شد و زیرساختی برای هنر مدرن فراهم ساخت. از مهم‌ترین هنرمندان این جریان هنری می‌توان به اوژن دلاکروا از فرانسه،‌ فرانسیسکو گویا از اسپانیا و جی. ام. دبلیو. ترنر از انگلستان اشاره کرد. وابستگی به موضوعات ادبی و نمایشی از که از رمان‌ها و تاریخ فراهم می‌شد، از خصیصه‌های مشترک آثار این هنرمندان بود.

رئالیسم / Realism

                                                                                 سنگ‌شکنان، گوستاو کوربه ( این تابلو در جنگ جهانی دوم ناپدید شد )

رئالیست‌ها با اعتبار علم برانگیخته شدند و در برابر تمایلات واقعیت‌گریز و ادبی رومانیتسیسم واکنش نشان دادند. آن‌ها سعی می‌کردند زندگی بلافصلی را منتقل کنند که جای خالی آن در محتوای آرمانی هنر نئوکلاسیک و رومانتیک احساس می‌شد. رئالیسم از ظواهر سطحی اجتناب کردند و به آثارشان کیفیتی بیانی و فلسفی بخشیدند. بیشتر مشتریان طبقه‌ی بالا، آن‌ها را خرابکار خطاب می‌کردند زیرا معمولاً موضوعاتی مانند طبقه‌ی کارگر را به‌تصویر می‌کشیدند. گوستاو کوربه، به‌عنوان محرک اصلی سبک رئالیسم، اعتقاد داشت که هنرمند باید تنها چیزی را بکشد که می‌تواند ببیند و لمس کند.‌

امپرسیونیسم / Impressionism

 

                                                                                 کوه سنت ویکتور، پل سزان، رنگ روغن روی بوم، موزه آرمیتاژ، سن پترزبورگ

در دهه‌ی ۱۸۶۰، نقاشان جوان‌تر، مجذوب جلوه‌ی رنگ و نور سطح موضوعات شدند. هنرمندانی چون کلود مونه، کامیل پیسارو و پیر اگوست رنوار از پیشگامان امپرسیونیسم، مظهر مرحله‌ی انتقال از سنت به مدرنیته در هنر، به حساب می‌آیند.

علاقه‌ی امپرسیونیست‌ها به نور و فضا باعث شد که مطالعه‌ی نسبتا عمیقی در نظریه‌ی نور انجام دهند و برای دستیابی به خصوصیت پرنوسان نور، تکنیک قدیمی تاشیستی (نقطه‌گذاری) را احیا کردند. به این صورت که ماده‌ی رنگی که نور واقعی را جذب می‌کرد به شکل نقاط قطور و ضربات قلم‌مو روی بوم قرار می‌گرفت. آن‌ها با کشف امکانات منحصربه‌فرد ترکیب‌بندی از زوایای بالا، روش‌های سنتی ترکیب‌بندی را به چالش کشیدند. امپرسونیسم حرکت به سوی رویکرد هنر مدرن بود و فرم، مواد و روش‌ها در اثر هنری بر موضوع آن ارجعیت داشت. کلیشه‌های ژاپنی که به تازگی به فرانسه وارد شده بودند، به نماهایی که از بالا به موضوعات و مردم درون چشم‌انداز نگاه می‌کنند، اهمیت بخشیدند.

ادگار دگا، امپرسیونیست حرکت یا نقاش کنش‌های متوقف‌شده، با عکاسی آشنا بود و به‌جای نقاشی‌کردن در فضای بیرونی، در کارگاه خود کار می‌کرد. برخی هنرمندان دیگر، مثل سزان و ون‌گوگ، بر آن بودند این جلوه‌های نوری و رنگی را که در آن زمان به صورت سطحی اجرا می‌شد، به شیوه‌ای خودانگیخته اجرا کنند. مسئله‌ای که غالباً آنان را خشمگین می‌کرد، فقدان شکل و طرح ناشی از رضایت‌دادن نقاشان به صرف ایجاد توهم سطح بود.

پساامپرسیونیسم / Post-Impressionism

در اواخر قرن نوزدهم، مهم‌ترین هنرمندانی که از جریان امپرسیونیسم الهام می‌گرفتند، آن را کنار گذاشتند. هنرمندانی مثل ژرژ سورا، پل سزان، پل گوگن و ونسان ون‌گوگ، منشاء ایجاد سبک‌های هنری قرن بیستم بودند و در عین حال سبک آن‌ها کاملا فردی و متفاوت از یکدیگر بود. بازگشت به سازمان‌دهی ساختاری فرم تصویر، تأکید بیش از پیش بر سطح تصویر و اغراق آگاهانه در ظواهر طبیعی برای خلق تأثیرات اغواکننده‌ی عاطفی که گاهاً «اعوجاج» نامیده می‌شود، از اهداف مشترک این هنرمندان بود. به‌لحاظ سبکی، سورا و سزان، در کل به‌دنبال اولین هدف بودند، گوگن دومین و ون‌گوگ سومین هدف را دنبال می‌کردند. اگرچه هرکدام برخی وجوه سبکی دیگر را نیز در هنر خود دارند، به دلیل همین شباهت‌هاست که با وجود تفرد هنرمندان پساامپرسیونیست، همگی در یک جریان سبکی بسته‌بندی می‌شوند.

آرت نوو / Art Nouveau

سبکی در تزیین و معماری که در دهه‌ی ۱۸۹۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۰۰ رواج داشت. نامش برگرفته از اسم نگارخانه‌ای مخصوص تزیینات داخلی در پاریس بود. همین سبک هنری را در آلمان «یوگنت‌اشتیل» می‌نامیدند و در ایتالیا نیز به آن «فلورئاله» یا «لیبرتی» می‌گفتند. اشکال نباتی پرپیچ و تاب، نقش‌مایه‌ی اصلی آرت نوو را شامل می‌شدند و همچنین در کتاب‌آرایی و طراحی دکوراسیون و ظرف‌های شیشه‌ای نیز استفاده می‌شد. معروف‌ترین طراح گرافیکی که با این سبک هنری کار می‌کرد، بیردزلی نام داشت که طرح‌های خطی او برای مصورسازی کتاب بسیار مناسب بودند.

اکسپرسیونیسم / Expressionism

                                                                                                              جیغ، اثر ادوارد مونش

این اصطلاح را در معنای وسیع‌تر برای توصیف آثاری به‌کار می‌برند که در آن هنرمند به‌منظور بیان عواطف یا حالات درونی خویش، دست به کژنمایی واقعیت زده باشد. اما غالباً کاربرد آن به جنبش معینی در هنر مدرن محدود می‌شود. این اصطلاح را نخستین بار برای فووها، کوبیست‌های اولیه و نقاشان دیگری که با امپرسیونیسم و هرگونه تقلید از طبیعت مخالف بودند، به‌کار برده می‌شد. اکسپرسیونیسم فرمی از هنر است که می‌کوشد بیش از نمایش ظاهر بیرونی یک موضوع، به کنش عاطفی آن دست یابد.

اکسپرسیونیسم آلمان، نشأت‌گرفته از محیطی بود که نسبت به بی‌عدالتی‌های سیاسی و اجتماعی بی‌خیال بودند و هنر آن‌ها نوعی هنر اعتراضی به‌حساب می‌آمد. فرم‌های هنری حاصل دربردارنده‌ی نوعی جوش و خروش، هیجان، ترسناکی و تعصب بودند. ادوارد مونک نروژی، برمبنای کودکی غم‌انگیزش، سبکی از تزلزل عاطفی را تصویر می‌کرد و تا حدی هم تحت تأثیر هنر عامه، هنر آفریقا و قصه‌های قرون وسطی بود. اسکار کوکوشای اتریشی نیز توانست نشان بدهد که حتی در پرتره‌نگاری، دلالت عاطفی و حال‌وهوای هنرمند و مدل بر شباهت ظاهری ارجعیت دارد.

فوویسم / Fauvism

                                                                                                                               اثری از آندره درن

اعضای اولین گروه اکسپرسیونیستی در فرانسه که به‌دلیل ظاهر درهم و برهم نقاشی‌هایشان که ناشی از رنگ‌گذاری‌های غیرطبیعی و کوبنده و پیکرهای اغراق‌شده بود، فووها (جانوران وحشی) نامیده شدند. در عین حالی که هنرمندان فوویسم در پی نمایش احساسات و حالات درونی بودند، شیوه‌ی آن‌ها تزیینی، پر از رنگ، خودانگیخته و شهودی بودند. هنری ماتیس، رهبر این گروه، آثاری مملو از رنگ و درخشندگی و دارای نوعی آراستگی دلربا داشت که تا حد زیادی تحت تأثیر هنر ایران و خاورمیانه بود.

کوبیسم / Cubism

 

                                                                                                                                   اثری از سزان

سزان، گرایش به کاوش برای واقعیتی که زیر امور مادی واقع است را آغاز کرد و این شیوه‌ی جدید دیدن، به موازات تغییر مفهوم واقعیت در علم و عکاسی، به تدریج طی یک دوره‌ی ۲۵ ساله بست یافت. پابلو پیکاسو، به‌دلیل موافقتش با سزان، کاوش‌هایی را برپایه‌ی توهمات حجم و تحلیل ساختار فضایی قرار داد. او برای این نوع از بیان تصویری، علاوه بر سزان، از ویژگی‌های سبکی هنر بدوی نیز الهام می‌گرفت. از مشخصه‌های اصلی سبک کوبیسم، اجرای مکعبی‌شکل یا تراش هندسی فرم‌ها، در‌هم‌آمیختگی نماهای متفاوت از موقعیت‌های متفاوت در فضا و حفظ حس دوبعدی تصویر اشاره کرد. احراهای سنتی ظواهر طبیعی کم‌کم جای خود را به نمودهای فرم هنری ناب دادند و کوبیسم، که فرمی نیمه‌بازنمایانه بود، پیش‌درآمد همه‌ی فرم‌های انتزاعی بعدی به‌حساب می‌آمد.

فوتوریسم / Futurism

                                                                                                                     نیزه داران، اثر جینو سورینی

فوتوریسم، شکلی دگرگون‌شده از کوبیسم توسط برخی هنرمندان ایتالیایی است که مانند کوبیسم، یک «خرده جنبش» در گستره‌ی انتزاع باقی ماند. بیان فوتوریست‌ها ملهم از فعالیت بی‌وقفه‌ی ماشین‌آلات مدرن، سرعت و خشونت حیات معاصر و تأثیرات روان‌شناختی این مسائل بر زندگی انسان بود. آن‌ها با بهره‌گیری از بافه‌ی خطوط و سطوح، جلوه‌ای از پویایی حرکت و تنش را در بوم ایجاد می‌کردند. دغدغه‌ی فوتوریست‌ها، تلاش برای تفسیر وقایع خشن معاصر مانند شورش‌ها، اعتصاب‌ها و جنگ‌ها و تأثیر آن‌ها بر آینده بود.

هنر انتزاعی / Abstract Art

 

                                                                                                      منحنی مسلط، واسیلی کاندینسکی

طی سال‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۸، انگیزه‌ی اصلی بسیاری از هنرمندان غربی، حذف طبیعت از هنر بود. با کاوش هنرمندان در انتزاع کامل، آن‌ها دو مسیر عمده یافتند؛ برخی مانند واسیلی کاندینسکی، انتزاعی اکسپرسیونیستی، حسی و عاطفی را ترجیح دادند و برخی دیگر مانند پیت موندریان، وضوح سرد انتزاع هندسی را ترجیح دادند. نقاشی‌های کاندینسکی با این‌که از شرایط و موقعیت‌های خاص نشأت می‌گرفتند، بدون ارجاع به ظواهر بیرونی، برحسب زبان بصری صریحی اجرا می‌شدند. گویاترین مظهر انتزاع هندسی پیت موندریان بود. آثار وی، عاری از هرگونه کیفیت عاطفی، ارزش نور و رنگ را به شیوه‌ای کاملاً غیربازنمایانه عرضه کرد. در این آثار، معنا یا محتوا در مناسبات تثبیت‌شده‌ی دقیق خطوط عمودی و افقی پدیدآورنده‌ی شکل‌های راست‌خط و استفاده‌ی صرف از رنگ‌های اصلی نهفته است. طولی نکشید که پیروان در هماهنگی‌های بصری ناب انتزاع هندسی، محتوای غنی و عرفانی یافتند و منتقدانی که شیوه‌ی انتزاعی را بی‌مایه قلمداد می‌کردند، به اقلیت رسیدند.

کنستروکتیویسم / Constructivism

                                                                                                                     پرون، اثر ال لیسیتسکی

کنستراکتیویسم یا ساخت‌گرایی، یکی از سبک‌های هنری بر اساس انتطباق زیبایی‌شناسی صور هندسی با اصول فنی علم نوین در روسیه شکل گرفت. نخستین نمونه‌های هنر ساختارگرا در کنستروکسیون‌های تاتلین دیده شد ولی اصول آن زمانی سازمان یافت که میان تجریدگران روسی بر سر هنر «ناب» و هنر «مفید» اختلاف افتاد. طرفداران هنر «مفید»، عنوان «هنرمند-مهندس» را به خود اختصاص دادند و به منظور ایجاد ارتباط بیشتر میان هنرمند و جامعه، به حوزه‌های طراحی صنعتی، طراحی گرافیک، تئاتر، سینما و مهماری روی آوردند. هنرمندانی مثل رودچنکو، لیسیتسکی و آیزنشتاین به این جنبش مربوط بودند و نظرات کنستروکتیویست‌ها از طریق کاندینسکی و گابو به اروپای باختری راه یافتند و در شکل‌گیری سبک «کارکردگرا» در معماری و طراحی صنعتی تأثیر گذاشتند.

دادائیسم / Dadaism

                                                                                                                      اثر فرانیسی پیکابیا

دادائیسم محصول هنری بود که بر وچه غیرعقلانی بشر تأکید می‌کرد و واکنشی بود به سبعیت جنگ که موجب افزایش دل‌سردی از نقش خرد در همه‌ی اقشار جامعه شده بود. دادا به عنوان فرمی ضدهنری، تا حد زیادی مشخصه‌ی آن، تلاش برای تضعیف آداب و رسوم متمدنانه‌ی سنتی از طریق تمسخر همه‌ی باورهای سفت و سخت جامعه بود. دادائیست‌ها باور داشتند که ویرانی سنت ضروری است زیرا انسان فقط روی خاک بکر می‌تواند جامعه‌ی مطلوبی داشته باشد. یکی از هوشمندترین آن‌ها، مارسل دوشان، نقاش فرانسوی بود که با آثاری مثل «حاضر آماده‌ها»، شکلی از دادا را بنا نهاد که طی قرن بیستم تأثیر زیادی به‌جا گذاشت. جالب اینجاست که با نمایش این آثار در موزه‌ها و خریداری‌شدن آن‌ها توسط مجموعه‌داران، نوعی ارزش زیبایی‌شناختی به آن‌ها داده شد که با ارزش‌های دادائیسم منافات داشت

سوررئالیسم / Surrealism

                                                                                                 تصلب عیسی مسیح، پابلو پیکاسو، رنگ روغن روی چوب

سوررئالیست‌ها با پیروی از برنامه‌ی دادائیسم برای محافظت از تخیل در برابر فشارها و تنش‌های جهان معاصر، علیه جامعه‌ی مدرن بلند شدند. آن‌ها تلاش داشتند که سطوح خودآگاهانه و ناخودآگاهانه‌ی انسان را درهم‌آمیزند و هنری جدید برپا کنند. نظریه‌های زیگموند فروید درباره‌ی رویاها و تعابیرشان، اعتبار قابل توجهی به این جنبش داد. هنرمندان سوررئالیسم باور داشتند که تنها در رویاها می‌توانند آزادی فردیشان را حفظ کنند و تصاویری را به‌وجود می‌آوردند که بی‌اختیار از ذهن برمی‌خاست و از طریق فنون خودبه‌خودی طراحی و نقاشی می‌شدند. این تصاویر با دقت در روابط نامتناسب اشیاء طبیعی در موقعیت‌های غیرطبیعی و برعکس، توجه را به شیوه‌ای جلب می‌کند که باور دارد حواس ما واقعیت را می‌سازد. از هنرمندان نقاشان برجسته‌ی سوررئالیسم می‌توان به ماکس ارنست، سالوادور دالی، جورجو دکریکو، رنه مگریت و از مهم‌ترین مجسمه‌سازان سوررئالیسم، به آلبرتو جاکومتی می‌توان اشاره کرد.

اکسپرسیونیسم انتزاعی / Abstract Expressionism

                                                                                                            باغی در سوچی، اثر آرشیل گورکی

اکسپرسیونیسم انتزاعی سبک مهم دیگری بود که رویکردهای اوایل قرن بیستم را ترکیب کرد و جنبشی بود بدون یک سبک مشترک و هر هنرمند تجربه‌های خویش را به شکل مستقل بیان می‌کرد. این جنبش در هنگام شکل‌گیری وجهی رمانتیک داشت و معمولا نقاشی «حرکت‌نما» یا «کنشی» نامیده می‌شد. جکسون پولاک و فرانتس کلاین را می‌توان سرشناس‌ترین هنرمندان این سبک تلقی کرد. شاید تشویش، ترس و عدم اطمینان درباره‌ی جایگاه بشر در جهان در معرض انهدام هسته‌ای، این هنرمندان را به طرد فرم‌های هنری پیشین قرن بیستم سوق داد و به مثابه تزکیه‌ای شخصی، آن‌ها را به بیان اعتقادشان به «ارزش عمل» حتی به قیمت عدول از طراحی منظم هدایت کرد.

انتزاع پسا-نقاشانه / Post-painterly Abstraction

نقاشان این گروه همگی وام‌دار بخشی از آثار انتزاعی هندسی اوایل قرن بیستم، خصوصاً آثار جوزف آلبرز بودند. علاقه‌ی آلبرز به روان‌شناسی گشتالت از طریق جلوه‌های توهم بصری نمود یافته بود و شکل‌های مربع غیرفعال و معلقی آفرید که با رنگ‌های اطرافشان، تنها به قدری تباین ارزش نور، رنگ‌مایه و شدت داشتند که بتوانند اندکی از پس‌زمینه بیرون آیند. یکی از پرکشش‌ترین نقاشان میدان رنگ، مارک روتکو، از کیفیات بیانی روحانی و عاطفی هنر باستانی و بدوی ملهم بوده است و به تختی سطح تصویر و شکل‌های مستطیلی بزرگ برای «بیان ساده‌ی عقاید پیچیده» اعتقاد داشت.

مینیمالیسم / Minimalism

                                                                                                                          اثر دونالد جاد

هنر کمینه یا مینیمال آرت، یکی از جنبش‌های هنری دهه ۱۹۶۰ بود که از آمریکا آغاز شد. پژوهش‌های پیروان این جنبش انواع ساختارهای مدولی، فضایی، شبکه‌ای و جفتکاری را شامل میشد که هدف آن توضیح مجدد مسائلی چون فضا، فرم، مقیاس و محدوده بود و هرگونه بیانگری و توهم بصری را نفی می‌کرد. آندره، جاد و رابرت ماریس از جمله هنرمندانی بودند که در این زمینه کار می‌کردند. اینان روشی خردگرایانه در ترکیب‌بندی به کار می‌برند که از مجموعه‌های منظم ساده‌ای از واحدهای همانند و جابه‌جاشونده بر اساس ریاضی که قابلیت بسط و توسعه دارند تشکیل می‌شوند.

پاپ آرت / Pop Art

                                                                         ناامید، روی لیختنشتاین، رنگ روغن روی بوم، مجموعه خانم وآقای سونابند، پاریس

واژه‌ی «Pop» مخفف «Popular Art» (عامه پسند) است. این جنبش در دهه‌ی پنجاه در انگلستان به وجود آمد و سپس به‌طور طبیعی در آمریکا رواج یافت. در این جنبش، تصاویری که با تبلیغات رسانه‌های جمعی و کمیک‌استریپ‌ها مقبولیت عام یافته بودند و دیگر اشیای روزمره در قالب ترکیب‌های عجیب و غریب، تحریف‌ها یا اندازه‌های اغراق‌آمیز عرضه می‌شدند و شیء ساخته‌شده همیشه مطابق با اصل اجرا میشد. آثاری مانند قوطی‌های کنسرو سوپ کمبل اثر اندی وارهول یا قهرمانان و تبهکاران کمیک‌استریپ‌های روی لیختن‌اشتاین از جمله آثار شناخته‌شده‌ی این سبک هستند. پاپ آرت به آگاهی و قبول این حقیقت کمک کرد که رسانه‌های ارتباط جمعی تأثیر عظیمی بر زندگی روزمره‌ی ما دارند.